سفره را انداختم من
مادرم هم آش آورد !
بوي گرم آش مادر
خانه را از عطر پر کرد !
کاسه ها را با محبت
مادرم پر کرد از آش
با خودم آرام گفتم :
« مثل مادرم بودم اي کاش ! »
او چه مي ريزد در آشم
که خوشم مي آيد از آن ؟
مي شود خوش طعم و شيرين
مثل لبخند پدرجان !
مي زند بر آش شايد
دو سه حبه قند شيرين
چند قطره مهرباني
چند تا لبخند شيرين !
دست پخت مادرم را
هر چه باشد دوست دارم
بوسه اي را روي دستش
با تشکر مي گذارم !